طرح ریزی استراتژیک سازمان
نظم (order) به جای انضباط(discipline)
تعریف:
order: یک انگاره درونی است؛ در واقع نظم ذاتی ودرونی یک پدیده است
discipline: گزاره ای است که از بیرون تامین میشود؛ در واقع به معنی نظم بخشیدن به پدیده از بیرون است
اگر در سازمان کارمندان (کارکنان) شما بدون حضور نماینده مدیریت، بدون تحکم و یا قوانین سلبی، به موقع آمده و به موقع میروند، اگر با ارباب رجوع برخورد مناسبی دارند، اگر رشوه نمی گیرند، اگر اختلاس نمیکنند، اگر با تمام توان در خدمت سازمان هستند و در انجام وظایف کوتاهی نمیکنند و ... در چنین حالتی کارکنان شما به order و نظم درونی رسیده اند
اما اگر انجام درست وظایف توسط کارکنان منوط به این باشد که همواره فردی بالای سر او باشد، یا برای کنترل حضور کارکنان خود در اینترنت مجبور به استفاده از نرم افزار کنترلی خاصی باشید و... در این صورت شما یک انضباط یا نظم بیرونی یا discipline حاکم کرده اید
طراح استراتژیک در سازمان باید معین کند که در مجموعه قوانین و رفتار سازمان، خواهان این است که دُز order بیشتر باشد یا دُز discipline؟
به طور مثال ما نمیتوانیم به قلب(کبد، کلیه و ..)مان بگوییم کار کار کند یا نکند؛ ولی میتوانیم به دستمان بگوییم که بلند شود یا نشود؛ در واقع ما بخشی از اندام وجود جسمی خود را به صورت discipline اداره میکنیم و بخشی را به صورت order
مشکلی که به نظر میرسد در حال حاضر در جامعه ما در سطح کلان و در سازمانها و حتی خانواده ما به صورت خرد مشاهده میشود، این است که بنیان هایorder را تخریب میکنیم و میخواهیم با زورِ discipline آن را حل کنیم(در سطح کلان، پوشش و حجاب جوانان، سازوکار مالیاتی و ... را در نظر بگیرید)؛ همواره چون بخش discipline ساده تر است ، بیشتر به وضع قوانین مختلف مبادرت میورزیم، درحالی که ازorder غافلیم
توجه کنیم که ما در حوزه های مختلف آموزش، فرهنگ، تربیت ، سلامت، اقتصاد و ... یه حوزه رسمی داریم و یک حوزه غیر رسمی(آموزش رسمی و آموزش غیر رسمی، فرهنگ رسمی و فرهنگ غیر رسمی، تربیت رسمی و تربیت غیر رسمی و ...)؛ مثلا آموزشی که هر یک از ما در مدرسه و دانشگاه دیده ایم جز آموزش رسمی محسوب میشود، در حالی که مطالعات و آموزشهای ما در جایگاهی غیر آنها، جزء آموزشهای غیر رسمی ما محسوب میشود و بقیه هم به همین منوال؛ در اینجا حوزه رسمی جزء discipline است که در واقع خواهان ایجاد نظم از بیرون است ولی حوزه غیر رسمی جزء order محسوب میشود
سخن اصلی: امروزه سازمانها نیاز به قانونمندی و در عین حال تغییر دارند(منظورم از تغییر در واقع پیاده سازی پروژه هایی نظیر مدیریت کیفیت، 6 سیگما، گذار از وضع موجود به وضع مطلوب در مدیریت استراتژیک، ارزیابی عمکلرد و ... است)؛ نکته اصلی که بسیار اهمیت دارد این است که بدون شک این قانومندی و تغییر بدون همکاری کارکنان میسر نخواهد شد
مطالعات و همچین تجربیات نشان داده بر خلاف مردم بسیاری از کشورها نظیر آمریکا، سوئد، آلمان، ژاپن،کره، چین، روسیه و ... که discipline پذیر هستند]به عنوان مثال آمریکا با ترکیب 75% discipline و 25% order میباشد(این درحالی است که این کشورها لیبرال هستند و خواسته لیبرالیسم در واقع سنگینی بیشتر کفه ترازو به سمت order است! ولی ما شاهد 16 نهاد امنیتی و نظارتی نظیر CIA، FBI، NSAو ... در آمریکا هستیم) یا مثلا در آلمان که دز فاشیستی بالایی دارد، این ترکیب 84% discipline و 16% order است و کاملا واضح است که این دز بالا با disciplineپذیری بالا و سریع مردم رابطه مستقیم دارد[ مردم ایران سلطه پذیری بسیار پایینی دارند( که ناشی از عوامل مختلف میباشد) و تا زمانی که مدیر، قانونگذار، معلم و ... نتواند در قلبشان نفوذ کند نمیتواند طلب همراهی از آنها کند و امید به تغییر داشته باشد
بنابراین علاوه بر اینکه از قانونگذاران در سطح کلان کشور انتظار میرود بر order تمرکز بیشتر داشته باشند، از مدیران و حتی والدین انتظار میرود چنین رویه ای را در پیش بگیرند
منبع: جلسه 192 کلبه کرامت(طرح ریزی استراتژیک(نظام مدار))/ دکتر حسن عباسی
با کمی دخل و تصرف